تاثیر پرخاشگری والدین بر فرزندان، اهمیت سواد

فرارو: اساس تحقیقی که توسط یک گروه جامعه شناس انجام شد و در آن با نمونه گیری تصادفی ۸۰ نفر انتخاب و آزمون کودک آزاری در مورد آنها مورد مطالعه قرار گرفت مشخص شد که ۶۳ درصد از برخوردهای خشن در بین افرادی دیده می‌شود که دارای کمترین تحصیلات و یا بیسواد هستند.

بر اساس این پژوهش رابطه معناداری بین سواد والدین، ساخت خانواده تک والدی و طلاق زود هنگام با کودک آزاری آنها مشاهده شده است. این رقم دلایل واضحی دارد چرا که آموزش و پرورش ابعاد مختلف رفتاری افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به نوعی می‌تواند تعدیل کننده رفتار باشد. احتمال ترک تحصیل در خانواده‌های افراد کم سواد یا بی سواد بیشتر است و در عین حال والدین یا مربیان این افراد خود گرایش بیشتری به خشونت دارند که این شرایط باتوجه به یادگیری اجتماعی و الگوی رفتاری خشن تبیین می شود. این الگوی مجرمانه خشونت در ساخت خانواده شکل گرفته و با افزایش سواد اعضای خانوار کاهش می‌یابد.

سواد والدین، ارتباطش با کودک آزاری

نتایج این تحقیق همچنین نشان می دهد که با افزایش سطح سواد با کاهش نسبی شکایت از آزاردیدگی دوران کودکی روبرو هستیم. با سوادان مجرم که به سطوح تحصیلات عالی و دانشگاهی رسیده‌اند در خانواده‌هایی قرار دارند که به دلیل باسوادی والدین یا ساخت منطقی‌تر خانواده نسبت کودک‌آزاری کمتر رخ داده و شکایت آزار‌گری کودکان بندرت گزارش شده است. این گروه در خانواده‌هایی رشد یافته اند که از وضع مالی بهتر و محل سکونت بهتری برخوردارند.

همچنین بیشترین فراوانی درصدی جرم شرارت و سابقه شکایت از کودک‌آزاری در ساخت خانواده تک‌والدی با فوت مادر است. یک توجیه برای آن شاید ازدواج مجدد پدر و حضور نامادری در خانواده و ایجاد تعدد و گسیختگی تربیتی دوگانه در ساختار خانواده است که زمینه بروز کودک‌آزاری یا رها کردن کودک در جامعه همراه است.

رضایی، آسیب شناس خانواده در این باره می گوید: محیط خانوادگی یکی از مهم‌ترین الگوهای ساختاری مؤثر در یادگیری رفتار از جمله بروز پرخاشگری افراد و کودک‌آزاری است. محیط خانوادگی ناسازگار با مشاجره دائمی پدر، مادر و اعضاء خانواده آثار سوئی در رفتار کودک باقی می‌گذارد. این آثار در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان ، پرخاشگری ، سرکشی از مقررات و قوانین اجتماعی در مردان و یا بی‌تفاوتی ، انزوا و گوشه‌گیری در زنان نمایان شده و منجر به اعمال بزهکارانه می‌گردد. کودکانی که از محبت خانوادگی محرومند و خود را از خانواده و اجتماع طرد شده و منزوی تلقی می‌کنند، به آسانی هنجارها و ارزشهای جامعه را نقض می‌کنند.

وی ادامه می دهد: روابط معیوب و نامطلوب خانواده، به کارگیری شیوه‌های نادرست تربیتی مانند طرد و عدم مواظبت و مراقبت صحیح ، ضرب و شتم ، محرومیت از مهر و محبت والدین، کودک‌آزاری و خشونت علیه فرزندان باعث احساس ناامنی و اضطراب، خودپنداره منفی و کینه‌توزی نسبت به دیگران می‌شود. طلاق و جدایی والدین و قصور در مراقبت و عدم ارضای نیازهای عاطفی از کودکان و نوجوانان، باعث می شود تا آنها به دسته‌ها و یا گروه‌هایی از بزهکاران ملحق شوند که به دنبال آن به ارتکاب رفتار و اعمال ضداجتماعی منجر شود.

به گفته وی در واقع کودکان نیازهای عاطفی خود را در بیرون از خانه‌ می‌جویند و به اصطلاح نگاه به بیرون دارند. نتیجه این امر، عدم رضایت از محیط تحصیل است که می‌تواند موجب عکس‌العمل‌هایی مثل فرار و غیبت از مدرسه، بی‌انضباطی ، سرکشی، پرخاشگری، بدرفتاری، بی‌اعتنایی به مقررات و قوانین ، زیرپاگذاشتن آنها، و سرانجام فرار از منزل و ارتکاب جرائم مختلف گردد.

 

منبع : niniha

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × یک =

در خبرنامه مقالات ما عضو شوید

مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید