کودک دو ساله اسم رنگ آبی را درست گفته است و پدر و مادر هر دو یک متر بالا پریده اند و مرتب می گویند تو باهوش کی هستی؟ مادر به پدر رو می کند و می گوید دیدی؟ دیدی؟ درست گفت. آفرین پسر باهوش مامان! و پدر هم رو می کند به مادر و می گوید هوشش به باباش رفته، زن لج می کند و می گوید نخیر! هوش کودکان به مادرانشان می رود. خودم در یک مقاله خواندم…
چند وقیقه بعد کودک دوشاخه را درست در پریز قرار می دهد و انگار که در استادیوم نشسته باشی و تیم محبوب ت دوباره گل زده باشد غریو شادی و جیغ به آسمان می رود. دوباره کودک گل کاشته است و نبوغ خود را نشان داده است. یک لپ کودک بین لب های پدر به گروگان گرفته شده و یک لپ دیگر کودک بین لب های مامان و حسابی دارد چلانده می شود. آیا کودک حق ندارد پیش خود گمان کند که در کم تر از ۱۰ دقیقه دو جایزه نوبل را در دو رشته جداگانه گرفته است؟
دام هایی که بر سر راه تشویق کودک مان پهن شده است
این که ما به عنوان پدر و مادر حق داریم از ابزار تشویق استفاده کنیم تردیدی وجود ندارد. کسی نمی تواند این ابزار را از دست پدر
واژه هایی مثل باهوش، نابغه و جملاتی از این دست که “تو همیشه اول هستی” و “تو همیشه درست فکر می کنی” و “تو هیچ وقت اشتباه نمی کنی” در واقع محرک هایی انگیزه کُش هستند.
و مادرها بگیرد چون آن ها دوست دارند و کاملا حق با آن هاست که از این ابزار برای روحیه دادن به فرزند یا فرزندان خود بهره ببرند و در جهات رشد و تعالی بیشتر کودک خود از آن استفاده کنند اما پرسشی که بد نیست همه پدر و مادرها گاه از خود بپرسند این است که آیا به درستی از ابزار تشویق استفاده می کنند؟ اهرم ها و ابزارها در عین حال که می توانند در همان مسیری که برای آن ها پیش بینی شده استفاده شوند گاه آن نتایج مورد انتظار و دلخواه ما را به بار نمی آورند. مهم ترین دامی که در تشویق کردن جلوی پدر و مادرها پهن شده این است که آن ها فرزندان خود را به این واسطه بی انگیزه و متوهم بار بیاورند.
وقتی تشویق انگیزه کودک را می کُشد
وقتی شما در کلاس های یک درس شرکت کنی و در آن درس نمره ۲۰ یا عالی را بگیرید آیا انگیزه ای برای باقی ماندن در آن کلاس وجود خواهد داشت؟ آیا انگیزه ای برای آموختن بیشتر تداوم می یابد؟ شما به درستی فکر می کنید که آنچه در آن کلاس باید یاد می گرفتید یاد گرفته اید بنابراین می خواهید از آن کلاس یا ترم به کلاس یا ترم بالاتر بروید و دیگر برای شما ملال انگیز خواهد بود که در آن کلاس بمانید. وقتی پدر و مادر مرتب از واژه باهوش و نابغه برای فرزند خود استفاده می کنند عملا دارند او را بی حس می کنند. شاید در روزهای اول شنیدن مکرر این کلمات از زبان پدر و مادر برای کودک جذابیت داشته باشد اما به مرور به یک اتفاق تکراری و حوصله بر تبدیل خواهد شد و کودک انگیزه ای برای یادگیری بیشتر نخواهد داشت چون به طور مرتب به او القا می شود که او از هر نظر عالی و کامل است و هر موجودی که عالی و کامل است دیگری نیازی به آموختن و یادگیری بیشتر در خود نخواهد دید. در واقع ما با کلمه باهوش و نابغه حسی از اشباع شدگی در خود می یابیم درست مثل لیوانی که لبالب شده است و دیگر گنجایشی برای پذیرش آب بیشتر در خود نمی بینیم. واژه هایی مثل باهوش، نابغه و جملاتی از این دست که “تو همیشه اول هستی” و “تو همیشه درست فکر می کنی” و “تو هیچ وقت اشتباه نمی کنی” در واقع محرک هایی انگیزه کُش هستند و با القای حس اشباع شدگی کودک را به سمت بی حال شدن برای آموزش بیشتر و تصحیح رفتارهای اشتباه خود می کشانند.
بچه گربه ای که خود را شیر می بیند
حس دوم و مهمی که به عنوان یک دام بزرگ بر سر راه تشویق کردن پهن شده این است که اگر ما به صورت آگاهانه و به اندازه ودرست از این اهرم تشویقی بهره نبریم دیر یا زود کودکان خود را در معرض توهم قرار خواهیم داد. درست مثل یک بچه گربه ای که به آینه نگاه می کند و خود را در آینه یک شیر بالغ و نر می یابد کودکان ما نیز دچار حالاتی از خودبزرگ پنداری و خودشیفتگی خواهند شد. آن ها انتظار دارند در آینده هم رفتار مشابهی با آنان صورت گیرد و هر کار کوچکی که از آن ها سر می زند برایشان مراسم بزرگداشت بگیرند چون در کوچکی به آن ها القا شده که نهنگ به قلاب شان افتاده در حالی که آنچه به قلاب شان افتاده بوده یک ماهی کوچک کلیکا بوده تازه آن را هم پدر و مادر یواشکی به قلاب وصل می کرده اند.
به عنوان یک پدر و مادر ،خوب است که ما به فرزند یا فرزندان خود حس خوبی بدهیم و در آن ها اعتماد به نفس به وجود بیاوریم، خوب است که آن ها خود را محترم و ارزشمند حس کنند اما ممکن است روش های ما در این باره به اندازه کافی کارآمد نباشد.
به عنوان یک پدر و مادر ،خوب است که ما به فرزند یا فرزندان خود حس خوبی بدهیم و در آن ها اعتماد به نفس به وجود بیاوریم، خوب است که آن ها خود را محترم و ارزشمند حس کنند اما ممکن است روش های ما در این باره به اندازه کافی کارآمد نباشد. ممکن است آنچه ما برای پرورش اعتماد به نفس در ذهن یک کودک در پیش گرفته ایم در نهایت به نابود کردن اعتماد به نفس کودک منجر شود چون او در بیرون و در مواجهه با واقعیت های جامعه بیرون به مثابه بادکنکی خواهد بود که با اولین تماس در شلوغی ها و ازدحام های جامعه بادش خواهد خوابید یا خواهد ترکید. اما اگر پدر و مادری کودک خود را به گونه ای تربیت کرده باشند که فربهی که زیر پوست و گوشتش رفته یک فربهی الکی و دلخوشکنکی و باری به هر جهت نباشد هیچ سوزنی نمی تواند آن حجم عزت به نفس و اعتماد به نفس را از کودک و نوجوان و فرزند ما بگیرد چون آن اعتماد به نفس حقیقتا در وجود او نهادینه شده است.
به پوست اندازی در تشویق ها نیاز داریم
در سال های اخیر آگاهی های خوبی درباره روش های تنبیهی درست در میان والدین از سوی مشاوران و رسانه ها ارائه شده است و حد و مرزهای یک تنبیه کارآمد و انسانی و بالغانه تعیین شده است اما شاید به خاطر این که این برداشت عمومی در جامعه ما رایج بوده که هر کاری که به اسم تشویق باشد خوب است و در نهایت به هدف مورد نظر خواهد رسید تصحیح های کم تری درباره شیوه های درست استفاده از تشویق انجام شده است. وقت آن رسیده که ما یک پوست اندازی در این باره صورت دهیم به ویژه که خانواده های تک فرزندی که در آن تمرکز تشویق ها بر روی یک فرزند صورت می گیرد در حال رشد هستند.
منبع : niniha
[ad_2]