آبرو را به من نشان بدهید!
مادری می گفت: به فرزندم گفتم آبروی منو ریختی، در جوابم گفت: کجا ریختم همه جا که خشکه!
قول را به من نشان بدهید!
چه قدر به بچه هایمان می گوییم مگه تو به من قول نداده بودی؟ بچه هم با خودش می گوید: کورشم اگه من به تو چیزی داده باشم.
خوب و بد را به من نشان بدهید!
این ها همه مفاهیم انتزاعی هستند. مفاهیم انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمی شوند. درک مفاهیم انتزاعی از ۷ سالگی شروع می شود و در ۱۸ سالگی کامل می شود. به همین دلیل برای بچه های زیر ۶سال در سطح درک شان مسائل را توضیح دهید.
کودکان به جای این که مفهوم یک واقعیت را از آن انتزاع کنند و با واژههای دیگر بیان کنند به سطح ملموستری روی میآورند و آن مفهوم را با توجه به مصداق عملی و بیرونی آن تعریف میکنند؛ چون کودک تا قبل از ۱۱ – ۱۲ سالگی (دوره هوش انتزاعی یا عملیات مطلق صوری) قدرت تفکر انتزاعی ندارد و تنها قادر به استنباط و استقرار و عملیات عینی است. پس مفاهیم انتزاعی را نه برگونه بزرگسال بلکه با دید کودکانه خود به طریقی با رویدادهای واقعی زندگیش ربط میدهد تا بتواند آن ها را بفهمد و احیاناً تعریف کند. به همین دلیل داستاننویسی برای کودکان زیر ۱۱ سال علاوه بر هنر و استعداد نویسندگی، شناخت لازم از ویژگیهای ذهنی کودک را هم میطلبد.
بسیاری از مسائل را نمیتوان بهراحتی برای کودک خردسال مطرح کرد؛ چرا که ظرفیت ذهنی او هنوز به مرحله درک و شناسایی آن مفاهیم خاص نرسیده است. از جمله این مسائل مسئله عشق و مرگ است که دو مفهوم بزرگ تجریدی هستند که کودک قادر نیست ماهیت آن ها را به طور ذهنی ادراک کند بلکه برای فهم و تعریف آن به مصداق ها و معادل های بیرونی شان روی می آورد.
مثلاً کودکی مرگ مادر بزرگش را با رفتن او به یک مسافرت طولانی توضیح میدهد و وقتی که از او پرسیده میشود مادربزرگ کجا رفته؟ میگوید: «رفته به آخر دنیا آنجا یک شهر است، دم شهر یک تابلو زدهاند، رویش نوشته اند پایان! مادربزرگ به آن شهر سفر کرده و شاید حالا حالاها هم برنگردد.»
اگر میخواهیم برای کودک کتاب بنویسیم، نخست باید دنیای ذهن او را بشناسیم و این امر تنها با خواندن کتب روانشناسی تخصصی امکانپذیر نیست بلکه باید به میان کودکان رفت و با آن ها به زبان خود آن ها به گفت و گو نشست و دیدگاههای آن ها را درباره مسائل مختلف پرسید تا متوجه نوع نگاه خاص آن ها شد.
منبع : niniha
[ad_2]