فرزند پروری وظیفه ی دشواری است. لازم است که والدین به خود و نیازهایشان توجه کنند و مراقب سلامت روانی و جسمانی خویش باشند. متمرکز کردن زندگی، فقط بر فرزندان نه به نفع والدین است نه به نفع کودکان. پدر یا مادر از حقوقی برخوردار هستند؛ دوستی ها، حفظ فضای خصوصی، زمانی برای خودشان و غیره. در مورد نحوه ی مراقبت از خود به نکات زیر توجه کنید:
۱- هر روز سعی کنید یک فعالیت خوب یا جالب برای خودتان انجام دهید.
۲- آرام بمانید. تقریباً هر روز زمانی را به آرام سازی خود اختصاص دهید. ۱۵ دقیقه نفس عمیق بکشید. این کار را با فشار انجام ندهید. عضلات خود را از سرتا پا به تدریج و به ترتیب ابتدا منقبض و سپس رها کنید.
۳- خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید. بر نکات مثبت خود تمرکز کنید و به آن توجه نمایید.
۴- با باورهای نامعقول خود مبارزه کنید. از خود گله نکنید. از گفتن واژه های دلسرد کننده و مطلق مثل مجبورم، باید و … اجتناب کنید.
۵- انتظار واقع بینانه از خود داشته باشید. هر کس ممکن است اشتباه کند. هیچ کس کامل نیست.
۶- به خود اطمینان خاطر بدهید اگر خودتان احساس اطمینان خاطر نداشته باشید، انتقال آن به کودک نیز مشکل می شود.
در روی مثبت سکه، زمانی که بچهداری و کار را مقایسه میکنیم، بیش از نیمی از والدین بچهداری را کاری می دانند که برای آن ها معنی دارد (آن ها برخی معانی زندگی مثل فداکاری و … را از طریق بچهداری بهتر درک میکنند) به خصوص مادرانی که خود را در بچهداری فرسوده میکنند. معمولاً مادران بیش از پدران از خستگی ناشی از گذراندن زمان با بچهها شکایت دارند. این خستگی در زمان رشد فرزند تا نوجوانی هم ادامه دارد، زمانی که شاید اداره فرزندتان خیلی خستگی فیزیکی نداشته باشد اما این دوران گذار برای فرزند شما، بیش از پیش پایداری ذهنی و احساسی شما را میطلبد.
اولین چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که ما به مراقبت از خود نیازمندیم. ما میتوانیم با تصمیماتی درست زندگیمان را راحتتر کنیم. میشود کارهایمان را بر اساس این که واقعاً چقدر مهم اند اولویت بندی کنیم. میتوانیم آشفتگی برنامههایمان را دور بریزیم و ضرباهنگ درستی که بهترین کارکرد را برای فرزند و خانوادهمان دارد، بیاموزیم. ما باید مرکز ثبات و پایداری خانه خود باشیم حتی زمانی که همه چیز در اطرافمان میچرخد. ما میتوانیم بیاموزیم که چطور همیشه در مرکز باشیم!
دومین دلیل برای مراقبت از خود این است که ما نیاز داریم شروع به جدا شدن از فرزندمان کنیم. به یاد داشته باشیم که هنوز با فرزندمان هستیم ولی فرزند ما در حال تبدیل شدن به فردی است که قرار است در بزرگسالی باشد. این موضوع برای مادران به طور خاص، میزان وابسته بودن به فرزند را ارزیابی میکند؛ این که آیا فرآیند هویتیابی فرزند شما برایتان دردناک است؟ آیا این جداشدن برایتان مثل جدا شدن قسمتی از روحتان است؟
در جواب باید مطمئن شویم که شروع به صرف کردن زمان و سرمایه برای زندگی خود کردهایم یا احساس نیاز و پوچی میکنیم. به جای تمرکز بر از دست دادن بخشی از وجود خود، نیرویتان را صرف کامل کردن زندگی خودتان کنید؛ فارغ از هر موضوعی که به فرزندتان مربوط باشد. حالا ما زمانی برای پرداختن به علایق خود که میشود از آن ها لذت برد، داریم. البته این به معنی غفلت از فرزند نیست، چرا که مشخص است چقدر فرزندمان به ما نیاز دارد. منظور این است که زمانی که فرزندمان برای بودن با همسالانش از ما کناره میگیرد، فواصلی در زندگی ما پیدا میشود که میتوانیم این فواصل را با برنامههایی پر کنیم که ما را راضی و خوشحال میکند و ما را برای اینکه والدینی مؤثر باشیم، آماده میکند.
دلیل سوم این که مراقبت از خود برای اینکه یک الگوی سالم برای فرزندمان باشیم، حیاتی است. لازم است که فرزندمان چیزهایی را از ما در مورد حل مسأله و الگوگیری بیاموزد. اگر فرزندمان نبیند که از این مهارتها در زندگیمان استفاده میکنیم، متقاعد کردن او در مورد مزایای این مهارتها دشوار خواهد بود. در عوض، اگر او شما را فردی با الگوبرداری سالم در مورد مهارتها که شامل مراقبت از خود هم میشود، ببیند، به احتمال زیاد به بهترین شکل این مهارتها در او رشد خواهد کرد. حقیقت سرسامآور این است که ما بیشترین تأثیر را بر زندگی فرزندمان داریم.
منبع : niniha
[ad_2]