چگونگی تاثیر طلاق بر کودکان

اغلب کودکان طلاق با مشکلات گسترده ای همچون
ناسازگاری، انزوا، گوشه گیری، اضطراب و حتی ترس از ازدواج مواجه هستند. حتی
در برخی مواقع به دلیل عدم وجود سرپرست مشخص برای فرزندان طلاق، زمینه
برای گرایش به بزه کاری و انواع آسیب‌های اجتماعی برای آنها ایجاد شده است.

واکنش کودکان به جدایی والدینشان از یکدیگر ممکن است شامل اضطراب، خود
سرزنشی و عملکرد ضعیف در مدرسه شود که به سن کودک، شرایط طلاق و عملکرد
روانشناختی والدین بستگی دارد.

 

در واقع طلاق
اغلب برای والدین و کودکان استرس‌زاست و به همین دلیل کارشناسان، والدین را
تشویق می‌کنند برای کمک به آنها به منظور گذراندن این دوره گذر سخت از
پزشکان و روانشناسان کمک بگیرند. همچنین از آنجا که فاکتور عملکرد
روانشناختی والدین بر توانایی کودکان برای کنار آمدن با طلاق والدین تاثیر
می‌گذارد، والدین در صورتی که دیگر چاره‌ای جز جدا شدن نداشته باشند باید
مطمئن باشند که می‌توانند به احساسات خود درباره جدایی‌شان از هم کنترل
داشته باشند و به این قابلیت دست پیدا کنند که از کودکانشان در چنین شرایطی
حمایت کنند.

 

حتی در این زمینه «کارول سی ویتزمن» یکی از نویسندگان این
مطالعه از دانشکده پزشکی ییل آمریکا معتقد است: هر چه والدین احساس
توانمندی بیشتری برای کنترل شرایط داشته باشند بیشتر قادر خواهند بود
نیازهای فرزندانشان را رفع کنند. آنچه در ادامه می‌خوانید نظرات «حسن موسوی
چلک»، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی، درباره چگونگی رفتار با کودک طلاق
است.

در کشور ما طلاق در حال افزایش است. واکنش کودکان نسبت به طلاق والدین چگونه باید باشد؟
در
اصل تاثیرپذیری فرزندان از طلاق والدین بر اساس سن آنها می‌تواند متفاوت
باشد. اما این امر با چند پیامد متفاوت همراه است. بر اساس بررسی‌های موجود
طلاق والدین بر روابط اجتماعی فرزندان تاثیر منفی می‌گذارد. برای مثال اگر
این فرزندان دانش‌آموز باشند بر حوزه تحصیلی آنها تاثیر منفی خواهد داشت.
پدیده طلاق والدین می‌تواند بر دیگر نقش‌های اجتماعی کودکانشان تاثیرگذار
باشد. برای مثال در برخی مواقع کودکان بر این باورند که حضور آنها باعث
بروز چنین اختلافاتی شده است.

 

این نوع طرز تفکر احساس گناه نسبت به وقوع
این پدیده را برای آنها به ارمغان می‌آورد. این نوع طرز تفکر باعث انزوای
فرزندان طلاق می‌شود. از دیگر تاثیرات طلاق والدین روی کودکان می‌توان به
مقوله جامعه پذیری آنها اشاره کرد. در اصل جامعه پذیری کودکان بر اساس سن و
موقعیت آنها متفاوت است، اما بالاخره اینکه بعد از جدایی آنها در کنار پدر
یا مادر زندگی کنند، هم چندان فرقی با یکدیگر ندارد. چون کودک برای رشد و
تکامل خود به طورهمزمان به پدر و مادر نیاز دارد.

 

به هیچ عنوان محبت و توجه
یکی از والدین را نمی‌توان جایگزین توجه دیگری کرد. در این شرایط از دست
دادن یکی از والدین به دلیل جدایی می‌تواند جامعه‌پذیری افراد را تحت شعاع
قرار دهد. پدر و مادر بعد از جدایی با قبول مسئولیت فرزندان یا واگذاری
آنها به مراکز نگهداری از کودکان به نسبت با آثار و تبعات گسترده ای همراه
هستند. در ضمن بعد از جدایی و ازدواج مجدد، پدر یا مادر به نسبت این کودکان
را مجبور به زندگی با فرد جدید می‌کنند، طبیعتا هر یک از این شرایط
می‌تواند برای فرزندان طلاق با پیامدهای متعدد همراه باشد.

این مساله تاثیرات سوء بر کودکان می‌گذارد. برای کاهش این تاثیرات چه باید کرد؟
اغلب
کودکان طلاق با مشکلات گسترده ای همچون ناسازگاری، انزوا، گوشه گیری،
اضطراب و حتی ترس از ازدواج مواجه هستند. حتی در برخی مواقع به دلیل عدم
وجود سرپرست مشخص برای فرزندان طلاق، زمینه برای گرایش به بزه کاری و انواع
آسیب‌های اجتماعی برای آنها ایجاد شده است.

رفتار زوج‌های طلاق گرفته چگونه باید باشد تا بتوان شدت عوارض ناشی از این پدیده اجتماعی را کاهش داد؟
والدین
باید قبل از تصمیم به طلاق با فرزندان صحبت کرده و به توضیح دلایل چنین
تصمیمی بپردازند. آنها باید به فرزندانشان اطمینان دهند که حواس و توجه شان
به آنهاست. فرزندان باید بدانند بعد از جدایی می‌توانند همدیگر را ببینند و
با یکدیگر ارتباط داشته باشند و در عمل نیز این پایبندی را به یکدیگر
داشته باشند. اما با تمام این امور باز هم طلاق عوارض منفی خود را روی
فرزندان خواهد گذاشت. اما صحبت در این زمینه قبل از طلاق و توضیح درباره
دلایل بروز چنین تصمیمی می‌تواند یک وظیفه باشد که والدین قبل از جدایی
نسبت به فرزندان حاصل از طلاق دارند.

 

در ضمن طلاق یعنی پایان رابطه زوجیت
به دلیل اختلافات ریشه دار که نهال زندگی را خشکانده و گاه خاطره تلخ آن تا
پایان عمر از ذهن دو طرف پاک نمی‌شود. در برخی مواقع این دلخوری‌ها موجب
می‌شود تا زن و مرد هیچ‌گاه به خوبی از هم سخن نگویند و تنها نکات منفی
رفتارهای یکدیگر را بیشتر به خاطر آوردند، اما ماجرا آنجا بغرنج می‌شود که
در مواجهه با کودک مادر یا پدر از بدی‌های طرف مقابل بگویند و احساس تعلق
خاطر خانوادگی فرزندشان را دچار خدشه کنند؛ اینکه کودک یا نوجوان به فکر
فرو رود و با خود بیندیشد که چه خانواده بدی دارد و در این زمینه احساس
سرافکندگی کند و حس ناخوشایندی داشته باشد که بر تمام زندگی او تاثیر خواهد
گذاشت.

 

با توجه به اینکه در سال‌های اخیر آمار طلاق در جامعه افزایش یافته
است به نسبت زندگی کودکان نیز بر اثر طلاق والدین دستخوش تغییرات می‌شود.
در این شرایط توصیه می‌شود که بزرگ‌ترها به ویژه والدین کودکشان را مطمئن
سازند که همیشه از او حتی پس از جدایی حمایت می‌کنند. علاوه بر این، والدین
نباید اجازه دهند در فعالیت‌های روزمره فرزندنشان همچون انجام تکالیف
مدرسه، فعالیت‌های فوق برنامه و ارتباط با دوستان و فامیل خللی ایجاد شود.

تاکنون در زمینه وضعیت و شرایط فرزندان طلاق بررسی یا پژوهشی انجام شده است؟
خیر.
در کل نمی‌توان در این زمینه دستور کلی صادر کرد،‌ اما تجربه تلخ طلاق
همیشه در زندگی افراد در معرض این پدیده اجتماعی مشاهده می‌شود.

با
توجه به اینکه روز به روز بر شدت طلاق در جامعه ما افزوده می‌شود، در این
شرایط چگونه می‌توان صدمات ناشی از چنین تصمیمی را کاهش داد. آیا
خانواده‌ها می‌توانند بعد از ایجاد تفاهم نسبی در زندگی تصمیم به فرزندآوری
بگیرند یا بروز طلاق در بین زوجین غیر قابل پیش‌بینی است؟

در فرهنگ
ایرانی وجود بچه در خانواده را به عنوان گرمی و صمیمیت می‌دانند. اما در
واقع یکی از کارکردهای تشکیل خانواده تولید نسل است. باید زوج‌ها قبل از
فرزندآوری آمادگی داشته باشند. درضمن این آمادگی می‌تواند شامل آمادگی
ذهنی، برای ایجاد فضای گرم و صمیمی برای داشتن فرزند با یکدیگر را تجربه
کنند. همیشه به زوج‌ها توصیه می‌شود قبل از فرزندآوری تفاهم نسبی را در
زندگی به‌وجود آورند، اما نباید چندان بین آنها فاصله وجود داشته باشد. در
این شرایط اگر زوجین اختلاف در زندگی شان احساس کنند می‌توانند فقط با حل
اختلافات موجود مبادرت به فرزندآوری کنند. چون زوج‌های پرتنش به نسبت
فرزندان را دچار مشکل می‌کنند.

شما به عنوان یک استاد دانشگاه یا یک
معلم توانایی کودکان طلاق را در مدارس و دیگر محافل در مقایسه با دیگر
کودکان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا طلاق والدین بر مسائل گوناگون همچون
آموزش، ارتباطات و… تاثیر می‌گذارد؟

هر گاه کودکان از حمایت
عاطفی، روانی، اجتماعی و… والدین برخوردار باشند به نسبت درانجام کارهای
خود می‌توانند مناسب عمل کنند. چون حمایت از سوی والدین می‌تواند برای
فرزندان به عنوان تکیه گاه برایشان اعتماد به نفس در پی داشته باشد. درضمن
نمی‌توان گفت که فرزندان طلاق با مشکلات چندانی مواجه هستند، اما بی شک
وقتی پدر و مادر در منزل با یکدیگر روابط عاطفی صمیمی برقرار می‌کنند به
نسبت خانه آنها به کانون آرامش و تکیه گاه مناسبی برای کودکان تبدیل
می‌شود. پس با این تفاسیر کودکان نیازمند حمایت‌های روانی و اجتماعی والدین
هستند.

منبع : niniha

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در خبرنامه مقالات ما عضو شوید

مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید